افزایش فروش اینترنتی با ۵گام متقاعد سازی، جذب مخاطب و تاثیر گذاری

فرمول جذب برای افزایش فروش

فرمول متقاعد سازی و فرمول جذب برای افزایش فروش

تفاوت زیادی بین ارائه و متقاعد کردن وجود داره، وقتی وارد فروش شدم ارائه کننده ی خوبی بودم. خیلی از مردم بهم می گفتن تو یکی از بهترین فروشنده هایی

یکی از همکارام می گفت من سالها تو این کسب و کار بودم، به صحبت خیلی ها گوش دادم ، ولی تو فوق العاده ای مدام با نظرات مثبت دیگران مواجه می شدم

متوجه شدم ، استادم شوف خیلی خوب به من آموزش داده  و خوشحال بودم که چقدر سریع همه چیز رو یاد گرفتم اما یک روز تلخی حقیقت در من طلوع کرد و یه سوال ذهنم رو مشغول کرد ،با خودم گفتم اگر من یکی از بهترین فروشنده ها هستم ، پس چرا مردم ازم نمی خرن؟چرا افزایش فروش ندارم؟

فرمول جذب
اگر پرزنتور خوبی هستم چرا نمی فروشم؟

به ذهنم رسید که برای افزایش فروش یه مهارت دیگه ای هست که باید یاد بگیرم تو ارائه و پرزنت خیلی خوب شده بودم ولی چیزی که باید یاد می گرفتم پرسویشن یا متقاعد سازی مشتری بود.

این یکی از قسمت های جذاب سمینار جیم ران بود که در مورد تفاوت بین ارائه کردن و متقاعد کردن و تاثیر گذاری روی افراد  صحبت می کنه،اگر شما هم مثل جیم ران ظرفیت بالایی برای رشد دارید و با چندتا تعریف و تمجید اطرافیان درگیر القاب مختلف نشده باشید .، حتما از خودتون سوال کردید؛

من که خیلی خوب محصولم ،خدماتم و فرصت کسب و کارم رو معرفی می کنم،ارائه قوی و با کیفیتی دارم،تمام متن ارائه و اعداد و ارقام رو حفظم ،فرمول جذب رو میدونم…

ولی چرا نتیجه ای که باید در افزایش فروش من باشه تولید نمی شه؟ چرا از من نمی خرن؟

اگه می خواید در مورد هنر متقاعد کردن، بیشتر بدونید ادامه این مقاله رو با من سید محمد احمدی در بهتر آموز همراه باشید

ارائه دادن یا متقاعد کردن؟!!! مسئله این است…

برای اینکه تفاوت بین ارائه کردن و متقاعد کردن رو بیشتر متوجه بشیم با یه داستان جذاب شروع می کنیم؛

 

در کتاب هنر تاثیرگذاری داستان یک جوان فارغ التحصیل از دانشکده کسب و کار روایت می شود که به کمک دریافت یک هدیه ارزشمند از مادربزرگش این فرصت را بدست می آورد تا چند روزی را در کنار باب گلد یکی از ثروتمندان موفق آمریکا که متخصص افزایش فروش بود تجربه کسب کند.وقتی جوان با اشتیاق به فرودگاه اختصاصی باب گلد می رسد با اولین سوال کلیدی باب روبرو می شود.

به نظرت از بین آدم هایی که در دانشکده بازرگانی فارغ التحصیل می شوند کدام یک موفق تر خواهند بود؟

جوان پاسخ می دهد طبیعتا هر شخصی که در کسب و کار تلاش بیشتری داشته باشد موفق تر خواهد بود.

یکی از اولین درس هایی که بابی به او اموزش می دهد این است که برای موفقیت قطعا تلاش نیاز است اما نکته ی عمیق تری وجود دارد که منجر به رشد کسب و کار و افزایش فروش می شود. پاسخ بعضی از سوالات انقدر دم دستی نیست، بسیاری از آدم ها تلاش می کنند اما دستاوردی ندارند. شاید برای ما نیز این سوال بوجود آمده است که سالها تلاش کردیم ، مهارت کسب کرده ایم ، مدرک دانشگاهی گرفته ایم ولی آن نتیجه و افزایش فروش که منتظرش بوده ایم بدست نیامده است، یا شاید با یادگیری فرمول جذب نفرات زیادی را در سازمان خود ایجاد کرده ایم ولی هیچ وقت نتوانستیم این سازمان را حفظ کنیم

 

 

امروز این یک واقعیت است که خیلی از افراد با تلاش بسیار زیاد موفقیتی در شغل ، حرفه، جذب مخاطب و افزایش فروش در فضای مجازی مثل تلگرام ،اینستاگرام، ایتا، دیجی کالا یا روابط عاطفی خود بدست نمی آورند. زیرا دانسته های آنها و موضوعاتی که در دانشگاه یاد گرفته اند بیشتر قوانین تجارت است. درصورتی که چیزی که باعث می شود عده ای موفق تر از بقیه عمل کنند یادگیری هنر تجارت است یعنی همان متقاعدسازی، تاثیرگذاری و در نهایت جذب مخاطب و افزایش فروش.

 

در تاریخ باستان دو سخنران بزرگ وجود داشتند اولی، دماسینی بود که یونانی بود و نفر دوم هم سیسرو بود، سیسرو رُمی بود گفته می شه وقتی سیسرو حرف می زد همه می گفتن واو چه سخنران خوبی، اما وقتی دماسینی حرف می زد همه می گفتن بیاید رژه بریم ، بریم شروع کنیم ، بریم انجام بدیم این تفاوت بین ارائه و متقاعد کردنه. وقتی به یه نفر میگیم، متقاعد کننده خوب که بعد از صحبت هاش نتایجی وجود داشته باشه یه اتفاقی بیوفته ،،، آدما تصمیم بگیرن کاری راجب درخواستش انجام بدن

حالا برای ایجاد نتایج بهتر در کسب و کار و زندگی و تجربه یک افزایش فروش عالی باید گام هایی را بردایم

گام اول شناخت مغز

مغز قدیم (مغز خزنده)

این بخش تمام دستورات لازم برای بقاء ما را می دهد. و حواسش هست که ما به خطر نییفتیم.

مغز مغز میانی (دستگاه لیمبیک)

 این بخش که مغز آمیگدال نیز نام دارد. بخش عاطفی و احساسی مغز مارا تشکیل می دهد

مغز جدید (کورتکس)

 این بخش قسمت منطقی مغز ماست.

اما شناخت ساختار مغز چه کمکی به متقاعدسازی می کند؟
شاید باورتان نشود ولی با این فرمول جذب می توانید هر شخصی را متقاعد کنید و به عنوان یک فرد تاثیرگذار باعث افزایش فروش کسب و کارتان شوید.همانطور که در بالا به آن اشاره کردیم هرکدام از این لایه های مغز وظایف مخصوص به خود را بر عهده دارند و برای متقاعدسازی نیاز است هر سه لایه مغر را متقاعد کنیم. اما موضوع بسیار مهم این است که ابتدا کدام لایه متقاعد شود.
سوال اینجاست که هرکدام از این لایه ها چگونه متقاعد می شوند؟

چگونه است که اکثر اوقات در متقاعدسازی ما به اجبار یا التماس می رسیم؟

برای رسیدن به پاسخ این سوالات باید گام دوم را باهم بررسی کنیم.

گام دوم حرکت از مغز قدیم به مغز جدید
در اکثر مواقع افراد گمان می کنند که باید با صحبت های منطقی روی دیگران تاثیر بگذارند. یا برخی دیگر به دنبال متقاعدسازی احساسی هستند. و تلاش می کنند تا آمیگدال قسمتی از مغز ما که با حرف های احساسی متقاعد می شود را تحت تاثیر بگذارند. به این معنا که مخاطب، اگر صحبت کردن با تو را دوست داشته باشد متقاعد خواهد شد. به همین دلیل است که مرد ها به زن ها می توانند بهتر و راحت تر بفروشند و بالعکس. چون در لحظه لذت می برند.

نکته ای که باید در این لایه از مغر به آن توجه کنید این است که وقتی در حین صحبت کردن با مخاطب موبایل خود را نیز چک می کنید آمیگدال ارضا نمی شود. زمانی که با فردی صحبت می کنید ولی حواستان نیست آمیگدال ارضا نمی شود.

برای درک بهتر موضوع نیاز است که بخشی از کودکی را باهم مرور کنیم. بدون شک اولین معلمان ما در متقاعدسازی پدر و مادرمان بوده اند. پدر و مادرها  یکسری اصول  را به صورت ناخوداگاه به ما آموزش داده اند. اگر خاطرتان باشد شیوه ی متقاعدسازی آنها برای غذا خوردن به صورت اجبار یا التماس کردن بود.

قاشقی که نقش یک هواپیما را ایفا می کرد تا غذایمان را بخوریم. گاهی هم با تهدید به دنبال تاثیرگذاری روی ما بودند.

در کسب و کار نیز همینگونه است. جمله هایی که بارها شنیده ایم: که فروشنده ها برای افرایش فروش خود با اجبار می گویند زیر قیمت ما پیدا نمی کنید پس بهتون پیشنهاد می کنم از همین جا خرید کنید.یا اینکه چرا این محصول را نمی خرید، خریدتون را نهایی کنید که شما سود کنید یک نانی هم ما ببریم. این جمله یک مدل التماس کردن است.

حتی در سیستم های مدیریتی نیز همین اتفاق دیده می شود. مدیری که به کارمند خود می گوید من آخر هفته نیستم ، تورو خدا حواست باشه داستانی پیش نیاد. یا اگر اضافه کار می خواهید باید آخر هفته بتونید محصولات رو آماده کنید و باعث افزایش فروش شرکت شوید.

برای اینکه در متقاعدسازی به اجبار یا التماس نرسیم و یک فرمول جذب قطعی داشته باشیم نیاز است تا بعد از شناخت ساختار مغز  مطابق شکل از درون به بیرون متقاعدسازی را انجام دهیم. به این صورت که در ابتدا باید مغز خزنده ارضا شود. شاه کلید رسیدن به قسمت های دیگر مغز خزنده است بدین معنا که بعد ازارتباط با این قسمت مغز مجوز ورود به قسمت های دیگر صادر می شود.

برای درک بهتر موضوع پادکست زیر را گوش کنید  

 

گام سوم استوری تلینگ

استوری تلینگ ،، یعنی قصه گوی خوبی باشید

اگر کسب و کاری دارید که با محصول،،  عدد و رقم ،،،تجارت و حجم کاری و اینها سرو کار دارید باید این اعداد رو تبدیل کنید به داستان. در واقع بتونید داستانی که در دل اون ماجرا قرار داره رو بکشید بیرون و خیلی ساده بیانش کنید.

 

خیلی از مواقع در ارتباط،،  با ادم ها یسری حرفای تکراری می زنیم.  در مورد محصولات ، حجم فروش و مزایای شرکتمون مثل یه رادیو پشت سر هم فقط پخش می کنیم.

به عنوان مثال اگر حجم فروشمون رو بخوایم عنوان کنیم، خیلی راحت می گیم صد میلیون فروش داشتیم ولی یادمون میره داستان اونو بگیم. چه اتفاقی افتاد که این فروش ایجاد شد؟ با کدام مشتری ارتباط گرفتیم؟ مزیت کدام محصول باعث افزایش فروش شد؟

 

نکته اینجاست…

پشت اون عدد چه قصه هایی وجود داره؟ 

باید بتونی اعداد ماه قبلت رو، سرمایه های شرکتت رو ، مزایای کارت رو افزایش فروش رو با زبان قصه بگی، تبدیلش کنی به زندگی مردم، تبدیلش کنی به یک موضوع قابل فهم

محصول امروز شرکتت چندتا داستان رو روایت می کنه، مدل کسب و کارت چه قصه ای رو روایت می کنه؟

 

دوتا نکته خیلی مهم از جیم ران:

 

نکته اول : وقتی فقط اعداد رو میگی نمی تونی ارتباط خوبی ایجاد کنی در ارتباط محدود میشی و افزایش فروش رو تجربه نمی کنی. اما زمانی که این هنر رو یاد می گیری،،می تونی با ادم ها ارتباط برقرار کنی و  اطلاعاتی رو منتقل کنی که بهتر در خاطرش بمونه و در نهایت منجر به تاثبرگذاری و افزایش فروشت بشه

 

نکته دوم : که به عنوان متمم به گام اول باید اضافه کنیم اینه که بهترین قصه گوی خودتون باشید یاد بگیرید داستان خودتونو بگید ،،،چه شناخت باشه ، منطق باشه یا راه حل فرقی نمی کنه هرچی که باشه می تونی در قالب داستان روایتش کنی

 

مثلا به اینها فکر کن و برای درک بیشتر موضوع تمرینش کن :

1.ایا می تونی ماجرای حل شدنه چیزی رو با قصه بگی؟

 

2.می تونی دو + دو رو با قصه بگی؟ انشتین میگه بهترین راه اموزش ، مثال زدنه برای همین  یه مثال خیلی جذاب و البته فان براتون اماده کردم که می تونه بهتون کمک کنه تا قدرت داستان سرایی رو بیشتر درک کنید.

 

موضوع خیلی ساده ای که محمدرضا علیمردانی دوست داشتنی در قالب یک داستان خیلی باحال تعریف می کنه

باهم گوش کنیم…..

این تشویق و همراهی که از تماشاگر می گیره  ، نشون میده با یاد گرفتن هنر داستان سرایی می تونی ساده ترین چیزها رو به یک موضوع جذاب تبدیل کنی و افراد رو متقاعد کنی بهت توجه کنند.

منتظر ادامه این مطلب باشید ما بهتون کمک میکنیم که افزایش فروش واقعی رو تجربه کنید…

نظرات

سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *